✍️ پژار مالکی
کلیدواژەها: ژئوپلیتیک، هارتلند، کریدور داوود، کریدور توسعە، اقتصاد سیاسی، روژاوا، کردستان، رئال پولیتیک مصلحتی، اسرائیل، سوریە
الف: هفتم اکتبر و پایان رئال پولیتیک مصلحتی
آنچە در خاورمیانە روی میدهد، نە تغییراتی یکبارە، کە برنامەای هدفمند از طرف نیروهای هژمونیک جهان، برای دیزاین جدید آیندە سرزمین و جهتدهی نیروهای معارض موجود در آن میباشد. خاورمیانە در حقیقت بخشی از یک پازل بزرگ بەنام “آسیای جنوب غربی” میباشد کە هماکنون از طرف نیروهای هژمونیک جهان بە عنوان هارتلند (قلب زمین) درنظر گرفتە شدە و گسترەای از پاکستان و قفقاز، تا عربستان و مصر را در بر میگیرد.
اقتصاد بەعنوان شاخصە اصلی نظام سرمایەداری، محرک تحولاتی میباشد کە هماکنون در این بخش از جهان مشاهدە میکنیم. نیروهای معارض غرب، از چین و روسیە گرفتە تا کشورهای اسلامی خاورمیانە، هرکدام درصدد هستند تا بەعنوان تامین کنندە انرژی و کالای اروپا، نقش خود را در این بازی بزرگ ایفا نمایند. پس از درگیر کردن روسیە در جنگ اوکراین و نبرد قرەباغ، غرب مشخصا تمرکز خود را بر خاورمیانە معطوف کردە است. زمینگیر کردن روسیە در مرزهای سرزمینی خود، بە توقف خط انرژی نورد استریم منجر شد و این کشور را از ابرقدرت جهانی، بە یک نیروی منطقەای تنزل داد؛ امریکە با روی کار آمدن تحریرالشام و از دست دادن دو پایگاە طرطوس و لاذقیە در سوریە، روسیە را هرچە بیشتر تضعیف کردە است.
همانطور کە ادوارد سائول کوهن ژئوپلیسین مطرح امریکایی عنوان کردە بود، پس از فروپاشی شوروی در 1991 و بمباران گستردە یوگسلاوی توسط ناتو، جهان بەجای جنگ سرد و تقابل رادیکال ابرقدرتها، وارد فاز “رئال پولیتیک مصلحتی” شد. در این استراتژی، دیگر تلاش برای قرار دادن کشورهای جهان سوم در مدار استراتژیک خود با استفادە از کودتا و مداخلە نظامی [مانند آنچە در جنگ سرد شاهد بودیم] دیدە نمیشد، و این گسترش روابط اقتصادی و دمکراسی لیبرال بود کە کشورها را همپیمان غرب میکرد. بدونشک، این استراتژی، هزینەهای کمتری برای غرب نسبت بە دوران رقابت با شوروی داشت و بەدلیل ترس از کمونیسم، کشورهای جهان سوم نیز، خود علاقە کمتری برای همپیمانی با روسیە و بلوک فروپاشیدە شرق نشان میدادند. معاهدات نظامی برای کاهش تنش میان امریکا و روسیە اجرا شد و رقابت تسلیحاتی، دیگر جای خود را بە “سیطرە اقتصاد سیاسی موردنظر غرب” دادە بود.
پس از بهار عربی و شروع جنگ داخلی سوریە، جهان شاهد ورود ابرقدرتها و قدرتهای منطقەای بە عرصە سیاسی آن کشور بود ولی کماکان این نیروها علاقەای برای تقابل مستقیم نداشتە و ترجیح میدادند تا استراتژی “رئال پولیتیک مصلحتی” را همچنان مبنای سیاست خود قرار دهند. شاخصە اصلی این راهبرد، “انتظار نیروها برای استفادە از شرایط احتمالی پیشآمدە” بود و میتوان اوج این سیاست بینالمللی را در منطقە شهبا در سوریە مشاهدە کرد؛ آنجا کە تمامی نیروهای معارض و همپیمان، از امریکا و روسیە و ترکیە گرفتە، تا داعش، ارتش آزاد سوریە، تحریرالشام، سپاە پاسداران، ارتش اسد و نیروهای دمکراتیک سوریە بە رهبری کردها (SDF) همگی در این منطقە بدون تعدی بە مرزهای یکدیگر، مدتها حضور داشتە و منتظر “حرکت بعدی رقیب” بودند!
ولی پس از جنگ ژئواستراتژیک قرەباغ و اوکراین، بەواسطه حملە هفت اکتبر حماس بە اسرائیل، ظاهرا این استراتژی کنار گذاشتە شدە و غرب درصدد دیزاین جدید خاورمیانە، بەعنوان کانون اصلی آسیای جنوب غربی (هارتلند جهانی)ست؛ امریکە مسئولان اسرائیل بەعنوان نمایندە نظام سرمایەداری جهانی در خاورمیانە و نیز بزرگترین پایگاە ایالاتمتحدە در منطقە، صراحتا بە آن اذعان کردەاند. قطر و ترکیە بەعنوان نیروی پشت پردە و پیمانکار پروژە، نقش اصلی را در سقوط اسد و تغییر ناگهانی چهرە سوریە بازی کردند ولی کماکان، این غرب بود کە فرمان تغییرات را صادر نمود.
اندکی پس از سقوط اسد، مسئولان روژاوا اعلام کردند کە شش ماە قبل از شروع تغییرات در سوریە، از موضوع اطلاع داشتە و مسئولان ترکیە نیز دستکم دوماە قبل از این تغییر ژئوپلیتیک، تلاشهایی را برای احیای پروسە صلح با اوجالان و پەکەکە آغاز کردند؛ امریکە بەخوبی نشان میدهد تمام نیروها از این تغییر لاجرم آگاهی داشتە و هرکدام سعی در تبیین استراتژی جدید خود داشتەاند. ماەها پیش از این تغییرات ژئوپلیتیکی، پتناگون سلاحهای دفاع هوایی را در اختیار مبارزان کرد در روژاوا و ایضا پیشمرگەهای اقلیم کردستان قرار داد. این مورد برای ایران نیز قابل تعمیم است و علیرغم آگاهی از موضوع، بە دلایل بسیاری توانی برای مداخلە مجدد در سوریە نداشت.
پس از شکست راهبرد “تنش صفر احمد داوود اغلو”، اردوغان ترکیە را بە کشوری تبدیل کردە کە علنا تنش جدیای را با تمام نیروهای جهانی و منطقەای دارد. راهبرد ترکیە، سرکوب کردها در خارج از مرزهای خود میباشد و از این طریق درصدد است تا از طرفی مسئلە کرد را بە خارج از مرزهای خود براند و از طرف دیگر، شانس خود را برای
احیای پیمان “میثاق ملی” و ضمیمە کردن بخشهایی از شمال کشور عراق و سوریە بیازماید. اشغال عفرین و عقب راندن کردها بە شرق رود فرات، کە با موافقت ضمنی امریکا و روسیە در سال 2017 صورت گرفت، و نیز اشغال بخشهایی از نوار مرزی روژاوا توسط نیروهای همپیمانش (تبهکاران ارتش آزاد) امریست کە ترکیە را در میانە این تنشها امیدوار میکند با فشار بر امریکا، آن نقشە را در سرتاسر مرز 910 کیلومتری کشورش با سوریە اجرا کند.
ولی همپیمانی کردها با نیروهای ائتلاف برای شکست داعش و نیز طرح هنری کسینجر برای پشتیبانی امریکا از کردها در روژاوا، اجازە پیادە کردن این سیاست بە ترکیە را نمیدهد؛ خصوصا اینکە: علیرغم ایفای نقش پیمانکار و سرنگون کردن حکومت اسد، اسراییل علاقەای بە استقرار یک حکومت بنیادگرای نزدیک بە ترکیە در مرزهای خود را ندارد و کردها بە همراە دروزیها، اهرم فشار غرب بر ترکیە، برای حفاظت از اسرائیل و اردن میباشند.
میاننوشت: اهمیت راهبردی اردن برای غرب از آنجا نشات میگیرد کە خط حائل بین دنیای اسلام و اسرائیل میباشد و پس از شروع بهار عربی، این کشور از اولین حکومتهای عربی بود کە “یحتمل با پیشنهاد غرب!” دست بە اصلاحات اقتصادی و معیشتی گستردەای زد تا با عدم سقوط آن کشور، امنیت اسرائیل حفظ شود. ترکیە اخوانی، با سرنگون کردن دولت اردن، از طرفی میتواند بە استقرار دولت جدید سوریە کمک کند و از طرفی برای فشار مستقیم بە اسرائیل، خود را بە پشت دروازە شهرهای اسرائیل برساند. این مورد، نقش اساسی در مناقشە اسرائیل و ترکیە دارد؛ بەهمین دلیل احتمالا در آیندەای نزدیک تنشها میان آنکارا و تلآویو بر سر “حمایت از تروریسم” بالا خواهد گرفت.
اندکی قبل از اتفاقات سوریە، دو حزب تاثیرگذار ترکیە (آ.ک.پ: حزب عدالت و توسعە بە رهبری اردوغان و م.ە.پ: حزب حرکت ملی بە رهبری دولت باغچلی) تلاشهایی را برای برقراری ارتباط با اوجالان در زندان امرالی آغاز کردند. باغچلی بەعنوان نمایندە قشر فاشیست ترک و گرگهای خاکستری، همزمان با نزدیک کردن خود بە نمایندە کردها در مجلس، در جمع طرفداران خود، این عمل را “تلاش برای جلوگیری از تجزیە ترکیە” عنوان کرد؛ امریکە علیرغم همپیمانی ترکیە با اسرائیل برای سرنگونی اسد، از اختلاف اساسی میان دو کشور و نگرانی از ورود تغییرات ژئوپلیتیک بە مرزهای آن کشور پردە برمیدارد.
آ.ک.پ و م.ه.پ امیدوارند با استفادە از نفوذ اوجالان بر پەکەکە و نیز عدم تحلیل سیاست روز منطقە توسط اوجالان کە در انزوای خبری قرار دارد، پەکەکە را بار دیگر در مسیر پروسە صلح قرار دادە و از تغییرات
ژئوپلیتیک در ترکیە، سوریە و حتی ایران و عراق منصرف گردانند. پیشنهاد همپیمانی با کردها در سوریە و بسته حمایتی 14 میلیارد دلاری برای ترمیم زیرساختهایی کە خود ویران ساختە، بخشی از همین تلاشهاست کە بەنظر نمیرسد انجامی داشتە باشد؛ پەکەکە شاید موفقیت نظامیای در برابر ترکیە نداشتە باشد، ولی کماکان بە هرگونە طرح ترکیە برای صلح و حل مسئلە کرد بدگمان است.
از طرف دیگر، باتوجە بە گردنکشیهای ترکیە در مقابل غرب، پتانسیل ایجاد ناامنی برای اسرائیل پس از ایران، پیدا شدن منابع جدید سوختهای فسیلی در مناطق کردنشین آن کشور، و نزدیکی ژئوپلیتیکیشان بە کریدور داوود اسرائیل، و نیز اهمیت هیدروپولیتیک [آب-سیاست] برای اسرائیل و سرچشمەهای آب شیرین در دجلە و فرات، همانطور کە باعث نگرانی مسئولان ترکیە شدە، احتمال دارد موج تغییرات ژئوپلیتیک آن کشور را نیز درنوردیدە و نهایتا در ادامە شاهد یک فدراسیون کردی در چهار کشور، در مسیر کریدور داوود مورد نظر اسرائیل باشیم.
پ: کردها در معادلات جدید و فشار غرب برای تحمیل دمکراسی علیرغم جایگاە کردها در سوریە و معادلات منطقەای، غرب کماکان فشارهای خود را بر این همپیمان جدید وارد میکند. غرب بەخوبی از خاستگاە نظام سیاسی روژاوا باخبر است. این خاستگاە همان نیروی نظامی – سیاسیایست کە در قندیل دهەها در لیست تروریسم غرب قرار دارد. با اینحال، غرب باوجود نیاز اسرائیل بە کردها (بە موازات دروزیها در استان سویدا) درصدد است تا با فشارهای سیاسی و تحریک کنترل شدە ترکیە، آنها را وادار بە اصلاحات سیاسی، دور شدن از رویکرد ایدئولوژیک و قبول دمکراسی مشارکتی نماید.
غرب بەخوبی میداند کە نظامهای ایدئولوژیک کە از عدم پلورالیسم (تکثر حزبی- سیاسی) رنج میبرند، میتوانند در کوتاەترین زمان ممکن در عرصە داخلی بە دیکتاتوری و در عرصە خارجی بە جریانهایی یاغی در برابر کلیت دنیای غرب تبدیل شوند. بنابراین لیبرالیزە کردن روژاوا و تشکیل یک دمکراس مشارکتی [بجای یک رژیم تکحزبی] برای غرب اهمیت اساسی دارد. ازنظر غرب، یک منطقە دمکراتیک با انتخابات آزاد، میتواند همپیمان قابل اعتمادتری نسبت بە یک رژیم تک حزبی باشد و اینچنین امنیت کریدورهای انرژی و کالا کە از آنجا عبور میکنند تضمین میشود.
بەهمین دلیل درست چند روز پس از سقوط اسد، غرب ترکیە را تحریک بە حملە بە منبج و کوبانی کرد. همزمان نمایندگان فرانسە و امریکا، در طی نشستهایی با مسئولان روژاوا، آنها را وادار بە مذاکرە با اپوزوسیون (ENKS) کردند. پس از موافقت مظلوم کوبانی با این پروسە، غرب بلافاصلە تحرکات ترکیە در مرزهای کوبانی را متوقف، و منبج بار دیگر بە کنترل نیروهای کرد درآمد.
اینکە این مذاکرات بە کجا ختم میشود، هنوز مشخص نیست. از طرفی “پوزسیون” کرد در روژاوا هنوز از همپیمانی دراز مدت با غربیها مطمئن نیست و از طرف دیگر اعتماد چندانی بە “اپوزوسیون” نیز ندارد. بنابراین شکست مذاکرات سەجانبە (پوزسیون – اپوزوسیون – غرب) بەمعنی حملە ترکیە، ارتش آزاد و تحریرالشام بە روژاوا خواهد بود. این عدم بیاعتمادی بە اپوزوسیون، باعث شدە تا مسئولان روژاوا در پیامهایی خطاب بە دولت مرکزی، اعلام کنند کە “قصد تشکیل فدرە را نداشتە و احتمالا در نیروهای نظامی سوریە جدید ادغام شوند”. اینکە مسئولان روژاوا علیرغم بیاعتمادی، دمکراسی مشارکتی با ENKS را انتخاب خواهند کرد، یا آرمان خودمختاری و فدرالیسم را برای همیشە کنار خواهند گذاشت، در آیندە مشخص خواهد شد.
با این وجود، پس از سقوط اسد و بمباران تاسیسات نظامی سوریە توسط اسرائیل، آن کشور پیشرویهایی را از سمت بلندیهای جولان بە سمت دمشق انجام دادە و بەنظر میرسد با حضور در استان السویدا در حومە دمشق، قصد تاسیس یک فدرە دروزی در منطقە را داشتە باشد. درصورت عملی شدن چنین طرحی، احتمال همپیمانی نیروهای کرد بە موازات دروزیها با اسرائیل در سوریە وجود دارد و پس از مذاکرات امریکا و فرانسە با کردها، مسئولان روژاوا ارتباطاتی دیپلماتیک – نظامی با اسرائیل نیز برقرار کردەاند.
درصورت بە موفقیت رسیدن مذاکرات درونگروهی در روژاوا، احتمال اتصال فدرە کردها و دروزیها در نزدیکی پایگاە استراتژیک امریکایی التنف وجود دارد. این اتصال ژئوپلیتیکی، از طرفی جایگاە کردها را تثبیت خواهد کرد، از طرف دیگر خط حائلی میان جریان اخوانی سوریە کە قدرت را قبضە کردەاند و اردن ایجاد خواهد شد. و از همە مهمتر، این اتصال ژئوپلیتیک میتواند مسیر خط انرژی چین و شیعە، بە دریای مدیترانە (طرطوس – لاذقیە – بندر جیهان ترکیە) را برای همیشە مسدود گرداند. در این صورت بندر حیفا در اسرائیل، مهمترین و تنها پایانە انتقال انرژی مدیترانە خواهد شد و جایگاە ژئوپلیتیک اسرائیل از طریق انتقال نفت کردستان ارتقا خواهد یافت.
ت: نبرد کریدورها و ژئوپلیتیک خاورمیانە
خاورمیانە بەعنوان کانون بحران جهانی، هموارە محل منازعە نیروهای متخاصم با یکدیگر بودە است. اصرار بر “هویت و تاریخ، و نیز قدرتگیری اسلام سیاسی در این منطقە” باعث شدە است تا این حوزە ژئوپلیتیکی از جهان، علیرغم اهمیتش، هیچگاە بەصورت کامل در مدار استراتژیک غرب قرار نگیرد. آسیای جنوب غربی بەعنوان هارتلند کنونی جهان، هماکنون در خاورمیانەای خلاصە شدە کە بەنظر میرسد پس از پایان سیاست رئال پولیتیک مصلحتیِ کوهن، وارد فاز تازەای شدە است.
اگرچە بەنظر میرسد کە تحولات منطقە بەمنظور “حفظ امنیت اسرائیل” صورت میگیرد ولی منازعە اصلی، بە دلیل یک نبرد مهمتر و حیاتیتر است. اسرائیل در حقیقت بزرگترین پایگاە امریکا و نظام سرمایەداری جهانیست کە بە بهانە حفظ امنیت آن میتوان تغییرات ژئوپلیتیک در منطقە را اجرا کرد. هماکنون تمام حوزەهای ژئوپلیتیکی جهان از امریکای جنوبی گرفتە تا شبە قارە هند، در اقتصاد سیاسی مورد نظر غرب ادغام شدە و تنها خاورمیانە است کە از این پایداری محروم ماندە است. هند و برزیل بەعنوان دو قدرت اقتصاد جهانی همپیمان غرب شدە، روسیە پس از جنگ اوکراین و خروج از سوریە، از قدرت جهانی بە یک قدرت منطقەای تبدیل شدە و بدینسان تمرکز غرب بر خاورمیانە (هارتلند متمرکز جهان) معطوف شدە است.
از طرف دیگر، این منطقە محل عبور کریدورهای انرژی و اقتصادیایست کە شرق و غرب جهان را بەهم متصل میگرداند. نە تنها هند، بلکە معارضان دنیای غرب مانند چین و دنیای اسلام درصدد تامین انرژی و کالای ارزان اروپا میباشند. بەهمین دلیل، پس از توقف خط لولە نورد استریم روسیە بە آلمان، اینک مرحلە نهایی یعنی تغییر ژئوپلیتیک خاورمیانە شروع شدە است.
ایالات متحدە و در راس آن جناح دمکرات و باند وزارت امور خارجە [کە بەصورت سنتی در اختیار دمکراتهاست] طبق رهنمود فرانسیس فوکویاما، درصدد صدور دمکراسی لیبرال بە خاورمیانە و ایجاد کشورهای قدرتمند اقتصادی با دمکراسی لیبرال میباشند تا اینچنین اقتصاد سیاسی این حوزە ژئوپلیتیکی را بەصورت ریشەای بە اقتصاد جهانی متصل کنند. برنامە اتمی ایران، ظهور گروەهای تندرو اسلامگرا و نیز قدرتگیری حماس و حزباللە، بهترین بهانە برای شروع این تغییرات ژئوپلیتیک بودە و بەنظر میرسد بحرانهای خاورمیانە و بوجود آمدن جریانهای یاغی، خود بخشی از یک استراتژی کلان بودە است. بدون شک، در آستانە فصل نوینی از این تغییرات هستیم.
در آسیای جنوب غربی بەعنوان هارتلند جهانی، تلاش برای احیای شش کریدور “کالا – انرژی” وجود داشت کە پس از شروع جنگ اوکراین و توقف صدور نفت روسیە از طریق خط نورد استریم بە آلمان (اقتصاد برتر اروپا)، اینک رقابت اکنون بین پنج نیرو در منطقە خاورمیانە محدود شدە است:
۱. کریدور شیعە (خط ایران، عراق، سوریە، طرطوس – لاذقیە سوریە)
۲. کریدور هند (خط هند، امارات، عربستان، اردن، بندر حیفای اسرائیل)
۳. کریدور سنی (خط قطر، عراق، سوریە، بندر جیهان ترکیە)
٤. کریدور چین (چین، بصرە، سوریە، بندر جیهان ترکیە)
۵. کریدور توسعە ترکیە (بصرە، شمال عراق، بندر جیهان، و نیز آذربایجان – نخجوان – جیهان)
۶. کریدور داوود (بصرە، کردهای شمال عراق، کردهای شمال سوریە، التنف، سویدا، بندر حیفای اسرائیل)
پس از شکست جبهە موسوم بە محور مقاوت و خروج سوریە از مدار استراتژیک ایران، کریدور شیعی نیز شکست خوردە و هماکنون رقابت میان چهار کریدور ” کالا – انرژی” میباشد. باتوجە بە همپوشانی استراتژیک هند و غرب، این کریدور خطر آنچنانیای برای منافع غرب ندارد و تنها سە گزینە یعنی کریدور سنی، ترکیە و در راس آنها کریدور چین، اهمیت بالایی برای غرب دارد. همین امر نیز باعث رقابت شدید ژئوپلیتیکی در منطقە و تضاد منافع در خاورمیانە خواهد شد.
تحولات پس از هفتم اکتبر و سقوط اسد، احتمال تغییرات ژئوپلیتیک در عراق را افزایش دادە و احتمالا پس از انحلال یا تضعیف نیروهای حشدشعبی، شاهد یک فدرە سنی در عراق باشیم کە علیرغم جمعیت کم آنها، بیشترین سهم را از ایکیومنی (سرزمین جمعیت موثر) خواهند داشت.
استان الانبار بە تنهایی 25 درصد عراق را شامل میشود و درصورت اعمال این تغییر ژئوپلیتیک، بەطور قطع حضور نظامی امریکا در این حوزە ژئوپلیتیکی جدید بە مانند پایگاە التنف افزایش خواهد یافت. چنبرە نظامی ایالات متحدە بر این فدرە قریبالتٲسیس، میتواند مانع بزرگی در برابر کریدور مورد نظر چین باشد.
س: کردها، کانون تلاقی کریدور توسعە ترکیە و کریدور داوود اسرائیل
کریدور داوود کە حاکمیت اسرائیل را بر هیدروپلیتیک جولان (منابع آبی) تثبیت میکند، همزمان با کنترل نوار جنوبی استانهای سویدا، دمشق و حمص، بە استان دیرالزور کە تحت کنترل کردهاست میرسد، و مانع اتصال اسلام اخوانی اردوغان، از سوریە بە اردن و ثبات اردن و کشور خود میشود.
از طرف دیگر، نفت اقلیم کردستان عراق و روژاوا، بەصورت مستقیم بە بندر حیفا در اسرائیل متصل، و عملا پایانە انتقال انرژی ترکیە در بندر جیهان کارکرد خود را از دست میدهد. پیوستگی سرزمینی کردها در کشور ایران، باعث میشود تا در صورت فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی و تغییرات ژئوپلیتیک در آن کشور، نە تنها منابع انرژی کردها در ایلام و کرمانشاە، بلکە منابع انرژی لرهای بختیاری نیز مستقیما بە بندر حیفا در اسرائیل متصل شود. حاکمیت بختیاریها بر تنگە هرمز، در صورت فدرە شدن ایرانِ پس از جمهوری اسلامی، این حوزە ژئوپلیتیکی را بە موازات کردها بە همپیمان اسرائیل و امریکا تبدیل خواهد کرد.
میاننوشت: همانطور کە قبلا از همین کانال نیز اشارە شدە، لرستان بختیاری پس از کردستان، بلوچستان، اهواز و آذربایجان، حوزە پنجم ژئوپلیتیکی درون فلات ایران را تشکیل میدهد و در آیندە نقش پررنگی را بە دلیل پیوستگی سرزمینی بە کردستان، در معادلات سیاسی بازی خواهد کرد. سعی خواهد شد در آیندە، تحلیل ژئوپلیتیک درون فلات ایران نیز نگاشتە و در خدمت دوستان قرار گیرد.
کریدور توسعە ترکیه، میتواند پس از جنگ قرەباغ و تکمیل گذرگاە زنگزور در ارمنستان، نفت آذربایجان را از طریق نخجوان بە بندر جیهان منتقل، و بخشی از انرژی اروپا را تامین کند؛ کما اینکە اندکی پس از جنگ اخیر قرەباغ، گزارشهایی مبنی بر دست داشتن دستگاە اطلاعاتی بریتانیا در این تغییر ژئوپلیتیک نیز مخابرە شد. ولی از آنجا کە چین از دو طریق دریای خزر، و نیز راەآهن بصرە تا زاخو (جنوب تا شمال عراق) میتواند اختلال عمدەای در کریدور داوود غرب (اسرائیل) ایجاد کند، احتمالا این کریدور تنها منوط بە خط انتقال انرژی و نە کالا خواهد ماند و اجازە توسعە بە آن دادە نخواهد شد.
در عوض، غرب احتمالا بزرگترین مانع در برابر این دو خط ترانزیت کالا (احیای جادە ابریشم توسط ترکیە) را ایجاد خواهد کرد و در عوض سعی خواهد کرد مسیر “تنگە هرمز – بختیاری – کردستان ایران – کردستان عراق – کردستان سوریە – فدرە دروزیها – بندر حیفا” را احیا کند.
از آنجا کە دو نیروی حاکم بر روژاوا و اقلیم کردستان، دو خط مشی سیاسی جداگانە را دنبال کردە و دارای اختلافات ایدئولوژیک میباشند، غرب مانند آنچە هماکنون در روژاوا در جریان است، احتمالا در آیندە تلاشهایی را برای نزدیک کردن این دو جریان سیاسی برقرار کند. پارتی (حزب دمکرات کردستان عراق) از آنجا کە مشکل ایدئولوژیک با غرب ندارد، بەاحتمال زیاد اولین قدمها برای کاهش تنشها با پەکەکە را برخواهد داشت. در صورت سقوط رژیم ایران، پەکەکە نیز برای بقا مجبور خواهد شد تا بازنگری اساسیای در جهتگیریهای سیاسی در منطقە و نیز رویکرد سیاسی انجام دهد.
حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) بەعنوان اپوزوسیون رسمی کرد در مقابل جریانهای پسا جمهوری اسلامی، و نیز عدم رویکرد ایدئولوژیک و ضدغربیاش، شانس بیشتری در رقابت سیاسی روژهلات خواهد داشت. تمامی نحلەهای سیاسی کوملە نیز احتمالا از همان ابتدا همپیمان حدکا خواهند شد. از طرف دیگر، قوی بودن افکار عمومی و قشر متوسط در روژهلات، و مخالفتشان با رویکردهای ایدئولوژیک، پژاک (پەکەکە) را مجبور بە تجدیدنظر اساسی در رویکردش نسبت بە روژهلات خواهد کرد؛ بەطوریکە احتمالا هیچگونە تمایلی از خود برای تکرار تجربە روژاوا نشان نخواهد داد. این مهم در آیندە، در ارتباط مستقیم با مذاکرات هماکنون کردها در روژاوا [با میانجیگری غرب] میباشد و درصورت موفقیت، امکان یک همپیمانی بزرگ میان پەکەکە، پارتی و حدکا وجود دارد، و حدکا بە سومین نیروی کردستانی پس از پەکەکە و پارتی تبدیل خواهد شد.
پ.ن 1: واضح است کە معادلات سیاسی، در خاورمیانە پیرو متغیرهای بسیاری از جملە “گذار مسالمتآمیز از رژیم یا جنگ داخلی” میباشد و کماکان دەها احتمال دیگر در این بین وجود دارد. وضعیت چنان در خاورمیانە پیچیدە است کە احتمال دارد جریانهای مختلف در مدت زمان کوتاهی، بە همپیمان یا دشمن یکدیگر تبدیل شوند.
پ.ن2: تحلیل ژئوپلیتیک ایران و زاگروس، یک مبحث کاملا جداگانە میباشد کە بەدلیل کثرت متغیرها در ایران و خاورمیانە، نیاز بە یک واکاوی جامع دارد. در آیندە سعی خواهد شد تحلیلی بر این مهم نگاشتە و در خدمت مخاطبان قرار گیرد.