✍️ هیرو قدیمی
بعد از جنگ جهانی اول که به فروپاشی امپراتوری عثمانی انجامید، انگلیس و فرانسه رقابت خود را بر سر سهم خواهی در این منطقه آغاز کردند. فردی بنام سایکس نماینده¬ی انگلیس و ژرژ پیکو نمایندگی فرانسه را به عهده داشت. در سال 1916 قراردادی بین آنان امضا شد که به “سایکس پیکو” شهرت دارد. سایکس و پیکو تمامی مردم خاورمیانه را عرب و مسلمان می¬پنداشتند و تقسیمات آنان بدون در نظر گرفتن ویژگیهای ملیتی انجام شد و از همان زمان اعتراضات کوردها به تقسیم خود در بین چهار کشور آغاز شد.
از سال 1304 به بعد و سرنگونی قاجاریه، ایران پذیرای شرایطی گردید که از آن به اصطلاح به حکومت مدرن یاد میکنند. تلقی آن زمان از حکومت مدرن، حکومتی تمرکز گرا با رویکرد یک ملت و یک فرهنگ بود. حکومت مطلقه¬ی سلطنتی به حمله به ملتهای غیر فارس، یکسانسازی فرهنگی را در برنامه¬ی خود قرار داد. قتل و عام و کشتار کوردها(لر، کلهر، سوران، هورام، کرمانج و …) و کوچ اجباری آنان، فجایعی بود که استبداد ملی با آن آغاز شد. و واژه¬ی تجزیه¬طلبی زاده¬ی همین دوران بود که نوک تیز آن همیشه متوجه کوردها بوده است.
انتصاب تجزیه¬طلبی به کوردها ناشی از جند عامل است.
1. تجزیه ناعادلانه و غیر انسانی خاورمیانه در پیمان سایکس پیکو و حق تعیین سرنوشت
از دیدگاه اروپائیان کل خاورمیانه منطقه¬ای مسلمان¬نشین با هویت عربی است. همین پیش فرض غلط سرآغاز مشکلاتی است که از سال 1916 تا کنون ادامه داشته است. مرزبندیهای خاورمیانه نه بر اساس ویژگیهای فرهنگی و ملیتی بلکه بر اساس میل و فرضیات غلط اروپائیان بوده است. در بین تمامی ملتهای ساکن خاورمیانه، حقوق کوردها با وجود تمایزات فرهنگی، نژادی، زبانی و … نادیده گرفته شد. این ظلم آشکار در کنار حق تعیین سرنوشت به عنوان حقی طبیعی و انسانی، برای مخالیفن و دشمنان کوردها چالش برانگیز است.
2. نظام استبداد در ایران
ادعا می¬شود که دولت مدرن در ایران در حدود 1304 خورشیدی تشکیل شده است. دولت مدرن بر مفاهیمی مانند: دمکراسی، حقوق شهروندی، حقوق اقلیتها و … باید استوار باشد. در حالیکه دولت مدرن در ایران، ولایت مطلقه¬ی سلطنت و بازتولید نظام استبداد در قالبِ دولتِ ملیِ متمرکزِ قدرتمند بود. دولت رضاخانی در اولین اقدام، به محو فرهنگی ملتهای غیر فارس آن هم به صورت سخت پرداخت. استبداد ملی، شهروند ایرانی را در مرد فارس تعریف کرده بود و هر آنکس که در این تعریف نمی¬گنجید، باید از بین می¬رفت. کوردها با این وضعیت به تقابل پرداختند که نتیجه¬ی آن: کوچ اجباری، قتل و عام و … بود. عده¬ای از به اصطلاح روشنفکران تحصیلکرده پیرامون رضا شاه را گرفته و نقشه¬ی راهی را برای وی ترسیم کرده بودند که دولت مدرن بر این اساس عمل می نمود. بخشی از نامه¬ی محمدعلی فروغی آخرین رئیس الوزرای رضا شاه بیانگر نیات دولت مدرن!!!! در مورد کوردها است:
“این تخم لق کردستان مستقل را انگلیس ها در دهن اکراد شکسته و خاطر دولت ترکیه را از این جهت متزلزل ساختهاند و البته ما هم باید مثل آنها متزلزل باشیم.
با اهمیتی که ناحیه نفت خیز کردستان پیدا کرده، من باور نمیکنم انگلیسهای مآلاندیش آرام بنشینند و بگذارند دولت ترکیه خود را جمعآوری کند و چند سال دیگر سر وقت موصل برود و برای جلوگیری از این خطر، یقینا کردها را به عنوان استقلال با خود همدست خواهند کرد.
فرضا که انگلیسها هم در این باب اهتمامی نکنند، چون این حرف به دهنها افتاده و کردها هم مردمان بااستعدادی هستند، خودشان بالطبیعه دنبال آن میروند. خاصه اینکه به غیرتشان نخواهد گنجید که زیردست عرب باشند.
پس ما باید در هر حال به فکر کردستان خودمان باشیم و اگر حقیقتا ممکن شد، ترکها را با خودمان همدست کنیم اما نه برای مضمحل و منقرض کردن اکراد، چه این خیالی خام است. بلکه به مهربانی و ذیعلاقه ساختن آنها به دولت ایران و تربیت کردن آنها به تربیت ایرانی و این کار برای ما سهلتر است تا برای ترکیه.
زیرا کردها از حیث زبانی و نژاد ایرانی هستند و الان کسانی که میخواهند غیرت ملی در آنها ایجاد کنند، به شاهنامه و داستان جمشید و فریدون متوسل میشوند.
اگر مامورین دولت ایرانی، قدری عاقل باشند و طمع را هم کم کنند و دست تعدی و اجحاف را از سر اکراد کوتاه نمایند و فی الجمله حسن تدبیری به خرج دهند، اقل مطالب این است که بین کرد و فارس، خصومت و کینه نخواهد بود و روزی که خیال کردستان مستقل، قوت بگیرد، کردهای ایران برای ما اسباب زحمت نخواهند شد و شاید که جنبه ایرانی آنها غلبه کند و هیچ آسیبی به ما نرسد بلکه منتفع هم بشویم. اما اگر رویه مامورین ایرانی، مثل سابق باشد و بعلاوه لاقیدی ما، کردها را به حال خود بگذارد، به عقیده بنده، مخاطره نزدیک است.”
با سرنگونی حکومت مطلقه¬ی سلطنت و استقرار حکومت ولایت مطلقه فقیه در سال 1357، ظواهر حکومتی تغییر کرد ولیکن انقلاب اسلامی، در واقع بازتولید استبداد و تغییر از استبداد ملی به استبداد ملی مذهبی بود. در تشکیلات جدید شهروند: مرد شیعه¬ی فارس زبان تعریف شد. و سایر ملیتها کماکان در حاشیه قرار گرفتند. جنگ کوردستان در دهه¬ی شصت موضعگیری نظام جدید را در قبال کوردها به وضح نشان میداد. تغییرات رژیم به یک مطلب اساسی اشاره دارد: استبداد در رژیم حاکم و بخشی از اپوزسیون زیست طبیعی دارد. با هر تغییر حکومتی، ویژگی توده¬ای مردم ایران و ناآگاهی عوام به بازتولید استبداد می¬انجامد.
انقلاب ژینا جدیدترین حرکت برای گذر از استبداد به دمکراسی بود. اگر این حرکت به انجام میرسید قطعاً استبداد به سراشیبی سقوط می¬افتاد. نظام استبداد با این احساس خطر، علیرغم زیست دوگانه در دو بخش به ظاهر مخالف، همگرایی صد در صدی را داشته و برای نجات خود به بهترین شیوه هماهنگ شدند. جنبش ژینا را با دوگانگی مواجه کردند که سیر نزولیِ حرکتهای مردمی را در داخل و انشقاق در خارج را به دنبال داشت.
3. استقرار دمکراسی تنها مطالبه¬ی کوردها
کوردها تنها ملت ایرانند که دارای احزاب متعدد سیاسی می¬باشند. علیرغم تقابل شدید رژیمهای پهلوی و آخوندی با احزاب کورد، این احزاب کماکان فعال بوده و بیشترین تاثیر را بر مردم کورد دارند. احزاب دارای اساسنامه و مانیفست مشخص که در دسترس عموم قرار داشته و همگان می¬توانند با اهداف و برنامه¬ی های کوردها به ساده¬ترین شیوه آشنا شوند. احزاب کورد از طریق مصاحبه¬ها، سخنرانیها، تلویزیونها، سایتهای خبررسانی و صفحات فضای مجازی به تشریح برنامه¬ی خود پرداخته¬اند. تجزیه¬طلبی علیرغم مشروع بودن، جزو برنامه¬ها و سیاستهای احزاب کورد نبوده و انتصاب آن به کوردها سیاست انحرافی نظام استبداد برای تضمین حیات خود است.