قدرت و توهم قدرت‌!

✍️ رستم شجاعی مقدم

قدرت در حوزه سیاست آن قابلیتی است که امکان به کارگیری حداکثر امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی موجود را برای تحقق اهداف مدیریت کرده و به کار می‌گیرد.
به عبارتی دیگر قدرت مجموعه امکانات و قابلیت‌هایی است که شانس یک واحد سیاسی را تا نزدیک‌ترین نقطه اطمینان به تحقق اهداف تقویت می‌کند.
قدرت ضمن تحقق اهداف تعیین شده این ویژگی مضاعف را نیز دارد که توسعه خود و فرصت سازی در آینده را نیز به دنبال دارد.
همچنین قدرت پیشگیری از جنگها و زیانهای بزرگ را به ارمغان می‌آورد که آنرا بازدارندگی می‌گویند.
از این منظر هر نوع عدم برخورداری از دسترسی یا امکان بکارگیری منابع، امکانات، نیروی انسانی یا تکنولوژی موجود یک نقصان آشکار در قدرت بوده و چالشی در برابر تحقق اهداف خواهد بود.
هر چقدر تعداد نقص‌ها در عملی کردن حداکثری قدرت بیشتر باشند، احتمال دست‌یابی به اهداف به همان اندازه کاهش یافته و خلأ قدرت، ضعف و در نتیجه احتمال آسیب‌پذیری واحد سیاسی بیشتر خواهد شد.
آنچه دانش سیاسی راه مینماید، عوامل زیر تضمین کننده  قدرت کشورها هستند‌:
۱- دانش، دانایی مادر تمام توانایی‌های یک ملت است، بدون دانش منابع مادی و معنوی نمی‌توانند به قدرت تبدیل شوند، حتی وجود منابع بدون دانش میتواند موجب سلطه غارتگران، جنگ قدرت بازیگران داخلی، فساد مفرط ساختاری ، فقر ملی و عقب‌ماندگی از قافله جهانی شوند،(جهان اسلام و ایران ما امروزه نمونه‌های این آسیب تاریخی هستند).
۲- منابع انسانی، نیروی انسانی اولین سرمایه واقعی یک ملک است که می‌تواند آنرا به واحد حقوقی- سیاسی تبدیل و نهاد قدرت را تأسیس نماید، آنرا تثبیت کند و گسترش دهد.
۳- منابع مادی، این منابع پس از نیروی انسانی، دومین عامل قدرت و فرصت ساز برای واحد‌های سیاسی هستند، منابع مادی فرصت ثروت سازی ، تعامل با جهان خارج و چانه‌زنی‌ را در اختیار عامل انسانی قرار می‌دهند.
۴- ساختار جامع، کارا و به روز، جامعیت ساختار از این جهت که هیچ امر و ضرورت اجتماع بدون متصدی پاسخگو بر زمین نمانده باشد، و کارایی و به روز بودن ساختار به این معنی است که ساختار حکمرانی و اداره کشور در همه حوزه‌ها به شیوه‌های علمی و حرفه‌ای مقید و با شایسته‌ترین استعدادهای کشور مدیریت شود.
۵- اجماع ملی، وحدت تاریخی، تمدنی و فرهنگی، این اجماع متناظر به هارمونی ملت در سطح کشور است که با یکپارچگی و احساس تعلق مشترک پشتیبانی می‌شود.
۶- اجماع دولت ملت، سازگاری هویت‌ها و اهداف، اجماع دولت ملت مبتنی بر وحدت هویتی حکومت با مردم و همزمان اشتراک تنگاتنگ حکومت با ملت در اهداف تعیین شده است، در این حوزه قانون اساسی وحدت بخش یکی از مولفه‌های موثر است.
۷- وجود تکنولوژی درون قلمرو، قدرت درون پایه،  تکنولوژی کشور باید در سطحی که پاسخ به نیازها و تهدیدات اقتضا می‌کند در داخل تامین شود.
۸- عدم وابستگی، هر آنچه از نیازهای کشور به عامل خارجی وابسته باشند، مایه ضعف و ضد قدرت عمل می‌کنند.
۹- دوام آوری عوامل قدرت، پایه و ستون عواملی که قدرت را پشتیبانی می‌کنند باید در درون قلمرو کشور و در دسترس ملت باشند.
۱۰- انعطاف پذیری با جهان خارج، این قابلیت متناظر به توانایی تغییر پذیری و انطباق با شرایط، تهدیدات و فرصت‌ها در نظام بین‌الملل است، سیاست خارجی نمی‌تواند بدون ملاحظه نهادهای بین‌المللی ،سایر بازیگران و سلسله مراتب قدرت منافع و امنیت ملی را دنبال نماید.

توهم قدرت:
مواردی که موجب شکل گیری توهم و خیال پردازی در حوزه قدرت می‌شوند؛
۱- جهان‌بینی مبتنی بر هرگونه خود بهتر یا برتر بینی یا اختلال روانی و عقلانی، این ویژگی در حاکمان، آنها را گرفتار اغراق و خودبزرگ‌بینی بر مبنای نژاد برتر، دین برتر، خودشیفتگی یا….. کرده و از ملاحظه واقعیات ناتوان می‌نماید.
۲- نبود سواد تاریخی و سیاسی، نگاه تک بعدی به قدرت، بی‌سوادی سیاسی حکمرانان را از عبرت‌های تاریخی دور نگه می‌دارد و گاهی نیز یک ابزار و عامل را به مثابه قدرت تام می‌پندارند.
۳- ساختار بیمار و دریافت گزارش خلاف واقع، این معضل به چندین دلیل بیشتر در حکومت های فرد محور و دیکتاتوری‌ها بروز می‌کند، دیکتاتور گاهی خود آخرین نفری است که متوجه واقعیات می‌شود.
۴- عدم محاسبه و برآورد درست، فرصت‌ها، امکانات و تجهیزات، حکام در مواردی از قبیل بی‌سوادی، دریافت گزارش‌های کذب، خودبرتربینی و….گرفتار ناتوانی در برآورد درست قدرت خودی و رقیب شده و خود را در اوج اقتدار می‌بینند.
نکته مهم:
ساختار حکومت باید آنقدر از سلامت و کارآمدی برخوردار باشد که در هیچ زمینه‌ای گرفتار توهم و تصورات منافی واقعیات نشده و آنچه دریافت می‌کند، بدون اغماض راس قدرت را در مقابل نقاط قوت و ضعف موجود قرار دهد، پرواضح است که ساختار باید قابلیت و‌ فرصت ترمیم ضعف‌ها و کاستی‌های خود را داشته باشد.
کارآمد سازی ساختار حکومت وظیفه خود حاکم است!