، تقابل اصالت انسانی با تولید انبوه در مسیر پایداری و اقتصاد سبز
✍️ فرهاد بیستون
در دنیای امروز که بحث پایداری و توسعه پایدار از اهمیت فزایندهای برخوردار است، مقایسه رویکردهای تولیدی مختلف، به ویژه صنایع دستی و کارخانجات صنعتی، از اهمیت بالایی برخوردار است. هر یک از این دو شیوه تولید، ارزشهای زیستمحیطی و اقتصادی متفاوتی را ارائه میدهند که بررسی آنها میتواند به تصمیمگیریهای آگاهانهتر در سطح فردی و ملی کمک کند.
در حوزه زیستمحیطی، صنایع دستی به طور قابل توجهی بر کارخانجات صنعتی برتری دارد. تولید دستی معمولاً با مصرف منابع کمتر صورت میگیرد؛ اغلب از مواد اولیه طبیعی، محلی یا بازیافتی استفاده میشود که وابستگی به منابع تجدیدناپذیر را به حداقل میرساند. در مقابل، کارخانجات صنعتی به شدت به منابع تجدیدناپذیر مانند نفت، گاز و فلزات وابسته بوده و مصرف آب و انرژی بسیار بالایی دارند. از نظر آلودگی، صنایع دستی ردپای کربن بسیار کوچکی از خود بر جای میگذارد.
فرآیندهای تولید دستی معمولا بدون نیاز به سوختهای فسیلی یا با حداقل مصرف انرژی انجام میشوند و میزان آلودگی هوا و آب آنها بسیار ناچیز است.
در نقطه مقابل، کارخانجات صنعتی از طریق انتشار گازهای گلخانهای، ذرات معلق و پسابهای شیمیایی، سهم عمدهای در آلودگی هوا و آب و تخریب محیط زیست دارند. مدیریت پسماند در صنایع دستی نیز بسیار سادهتر است؛ تولید ضایعات کم، زیستتخریبپذیر و قابل بازیافت یا استفاده مجدد، از ویژگیهای بارز آن است، در حالی که صنعت مقادیر زیادی زباله غیرقابل بازیافت و ضایعات سمی تولید میکند. این تفاوتها، صنایع دستی را به گزینهای به مراتب پایدارتر و دوستدار محیط زیست تبدیل میکند. از منظر اقتصادی، صنایع دستی نقش متفاوتی اما بسیار مهم ایفا میکند. این حوزه، به ویژه در مناطق روستایی و کمبرخوردار، به ایجاد اشتغال متنوع و گسترده کمک میکند و میتواند افراد با مهارتهای مختلف را وارد چرخه تولید و درآمدزایی کند. این مشاغل اغلب خانگی و با سرمایهگذاری اولیه پایین قابل راهاندازی هستند و مستقیماً به اقتصاد خرد و خانگی کمک میکنند. در مقابل، کارخانجات صنعتی با سرمایهگذاری اولیه بسیار بالا، اشتغال را در بخشهای متمرکز و خاص ایجاد میکنند که اغلب نیازمند نیروی کار متخصص برای کار با ماشینآلات است.
ارزش افزوده در صنایع دستی از طریق مهارت، هنر، خلاقیت و داستانسرایی هر محصول منحصر به فرد ایجاد میشود. این امر باعث میشود که توزیع ثروت عادلانهتر و محلیتر باشد و درآمد مستقیماً به هنرمندان و جامعه محلی بازگردد. اما در صنعت، ارزش افزوده عمدتاً از طریق تولید انبوه و کاهش هزینه واحد محصول حاصل میشود و سود اغلب به شرکتهای بزرگ و سهامداران تعلق میگیرد. رقابتپذیری صنایع دستی بر پایه اصالت، کیفیت، منحصر به فرد بودن و داستان محصول است، در حالی که صنعت بر قیمت پایین و حجم تولید انبوه تمرکز دارد. صنایع دستی با انعطافپذیری بالا میتواند به سرعت به تقاضاهای خاص و طرحهای سفارشی پاسخ دهد، برخلاف خطوط تولید صنعتی که تغییر در آنها زمانبر و پرهزینه است. علاوه بر این، صنایع دستی به حفظ فرهنگ، تقویت هویت محلی و توسعه مهارتهای سنتی کمک میکند که ارزشهای اجتماعی و فرهنگی مهمی را به همراه دارد. کوتاه سخن اینکه صنایع دستی و کارخانجات صنعتی هر دو جایگاه خود را در اقتصاد دارند؛ صنعت نیازهای انبوه را تأمین میکند، در حالی که صنایع دستی با رویکردی پایدارتر و انسانیتر به حفظ محیط زیست، تقویت اقتصادهای محلی و پاسداری از فرهنگ و هنر بومی کمک شایانی میکند. حمایت از صنایع دستی نه تنها یک اقدام فرهنگی، بلکه یک سرمایهگذاری هوشمندانه در آیندهای پایدار و غنی است.