تهران در جست‌وجوی حمایت مسکو؛ اسرائیل مصمم به ادامه ضربات فلج‌کننده

✍️هوشیار یگانه

تحولات اخیر میان رژیم ایران و اسرائیل نشان می‌دهد که جنگ ۱۲ روزه ژوئن ۲۰۲۵ پایان درگیری نبود، بلکه وقفه‌ای حساب‌شده برای ورود به مرحله‌ای تازه از تقابل بود. مواضع رسمی اسرائیل و تلاش‌های دیپلماتیک تهران، به‌ویژه برای جلب حمایت روسیه، نشان می‌دهد که بازدارندگی رژیم ایران فروپاشیده و ابتکار عمل از دست تهران خارج شده است.

از نگاه اسرائیل، پرونده هسته‌ای رژیم جمهوری اسلامی همچنان باز است. تخریب بخشی از تاسیسات، بدون حذف دانش فنی و شبکه انسانی، تهدید را از بین نبرده و به همین دلیل تل‌آویو به راهبرد «حملات محدود اما تکرارشونده» روی آورده است. تقابلی فرسایشی و مداوم، نه یک جنگ کلاسیک و کوتاه. حتی تردید آمریکا نیز مانع این مسیر نخواهد شد و شکاف واشنگتن–تل‌آویو، اسرائیل را به اقدامات مستقل‌تر سوق داده است.

در مقابل، رفتار دیپلماتیک تهران بیش از هر زمان نشانه ضعف است. مراجعه آشکار به روسیه برای مهار اسرائیل، اعترافی ضمنی به فروپاشی امنیتی رژیمی است که سال‌ها از اقتدار سخن می‌گفت. روسیه نیز نه متحد استراتژیک ایران، بلکه بازیگری معامله‌گر است که از تهران به‌عنوان اهرم چانه‌زنی با غرب استفاده می‌کند.

سناریوی محتمل آینده، مجموعه‌ای از حملات نامنظم، عملیات اطلاعاتی و فشارهای مستمر است که بدون اعلام جنگ، توان نظامی و اقتصادی ایران را فرسوده می‌کند. در این میان، نیروهای نیابتی رژیم عملا از معادله خارج شده‌اند و تمرکز اسرائیل مستقیماً متوجه مرکز تصمیم‌گیری در تهران است.

اما هزینه اصلی این مسیر بر دوش مردم ایران می‌افتد، تشدید تحریم‌ها، سقوط ارزش پول ملی، تورم و ناامنی اقتصادی. رژیم، همچون گذشته، از بحران خارجی برای پنهان‌کردن ناکارآمدی، فساد و سرکوب داخلی بهره می‌برد.

یک واقعیت سیاسی روشن است: تغییرات بنیادین پیش از وقوع یک جنگ بزرگ، کم‌هزینه‌تر و پایدارتر از تغییرات پس از ویرانی است. جامعه جهانی معمولا از تحولاتی که پیش از تشدید بحران‌های امنیتی رخ می‌دهد حمایت می‌کند، در حالی که تغییر پس از جنگ، اغلب به ضعف و وابستگی بیشتر می‌انجامد.

در مجموع، ایران وارد دوره‌ای از بی‌ثباتی مزمن شده است؛ اسرائیل مصمم، آمریکا مردد، روسیه معامله‌گر و رژیم ایران فاقد بازدارندگی واقعی است. در چنین شرایطی، آینده نه با تهدیدهای توخالی و نه با مذاکرات نمایشی رقم می‌خورد، بلکه به تحولات درون جامعه ایران گره خورده است، تنها عاملی که می‌تواند این چرخه پرهزینه و خطرناک را متوقف کند.