استفاده ابزاری از هنرمندان؛ تکرار یک سرکوب قدیمی با چهره‌ای تازه ✍️:فتوژرنالیست هوشیار یگانه

 

این نوشته را نه به‌عنوان تحلیل‌گر، بلکه به‌عنوان کسی می‌نویسم که خودش زیر چکمه همین ماشین سرکوب لگدمال شده است. سال‌ها پیش من—هوشیار یگانه—فقط یک فتوژرنالیست و فعال فرهنگی بودم. قلبم برای آیین‌های مردمم می‌تپید، برای بوی خاک زادگاهم، برای مراسم‌های محلی مثل «بێلندانە» که روح زنده سردشت است. اما همین عشق ساده و انسانی را حکومت به «جرم» تبدیل کرد.
بازداشتم در مراسم «بێلندانە» ، جایی که هیچ چیز جز شادی و فرهنگ مردم نبود، برایم به شکنجه روحی و فشار جسمی تبدیل شد. دوربینی که باید روایت زندگی می‌ساخت، ناگهان برایشان «تهدید امنیتی» شد. حتی فعالیت‌های کوچک محیط‌زیستی‌ام—دفاع از جنگل و نفس طبیعت—با پرونده‌سازی و اتهاماتی مسخره همراه شد؛ فقط چون نمی‌خواستم مطیع باشم، فقط چون نمی‌خواستم دروغ آنها را روایت کنم.
و حالا، امروز، همان سرکوبِ پوسیده و همیشگی دوباره خود را نشان داده است.
گروه فیلم‌برداری و هنرمندان اقلیم کردستان را—جوانانی که تنها کارشان طنز فرهنگی و سرگرمی اجتماعی است—مثل گروگان گرفته‌اند. رژیم برای پوشاندن ضعفش در برابر قدرت‌های بیرونی، ساده‌ترین قربانی را پیدا کرده: هنرمند بی‌سلاح، انسان بی‌دفاع، و کُردی که تنها جرمش زنده‌بودن است.
اتهامات را ببینید: «جاسوسی»، «تجزیه‌طلبی»، «ارتباط با دشمن».
لقمه‌های تکراری، پوسیده، بی‌اعتبار.
چیزی برای گفتن ندارند، پس هوار می‌زنند. استدلال ندارند، پس اتهام می‌سازند. قدرت ندارند، پس از هنرمندان انتقام می‌گیرند.
این بازداشت‌ها نه برای امنیت کشور است و نه برای جلوگیری از خطر. این‌ها انتقام‌گیری سیاسی است؛ نوعی نمایش قدرت برای پنهان کردن ناتوانی. سال‌ها پیش من را قربانی کردند، امروز نوبت رسیده به این گروه فرهنگی از اقلیم. فردا نوبت چه کسی خواهد بود؟
هرکس که دوربین دست بگیرد؟
هرکس که طنز بسازد؟
هرکس که فرهنگش را دوست داشته باشد؟
رژیمی که از یک آیین محلی مثل «بێلندانە» می‌ترسد، از یک شوخی ساده رسانه‌ای وحشت دارد، و از دفاع از طبیعت هم احساس خطر می‌کند، نشان داده که دشمنش مردم‌اند، نه دشمنان واقعی.
تا زمانی که این نگاه مسموم و بیمار ادامه دارد، چرخه سرکوب نیز ادامه خواهد داشت.
اما حقیقت این است:
این‌ها با بازداشت هنرمندان شاید برای مدتی صدا را خاموش کنند، اما نمی‌توانند حقیقت را دفن کنند.
نمی‌توانند فرهنگ یک ملت را بکشند.
و نمی‌توانند ما را وادار کنند روایت آنها را بنویسیم.
من زنده‌ام و شهادت می‌دهم:
هر بار که دوربینی را خرد می‌کنید، هزار چشم دیگر باز می‌شود.
هر بار که هنرمندی را گروگان می‌گیرید، فرهنگ مردم بیشتر زنده می‌شود.