سلامت روان یکی از شاخصهای اصلی رفاه اجتماعی است و مستقیما بر کیفیت زندگی و توانمندیهای فردی و جمعی تاثیر میگذارد. نتایج پیمایش ملی سلامت روان ایران (۱۳۹۰ و ۱۴۰۰) نشان میدهد حدود ۱۳ درصد جمعیت ایران با افسردگی بالینی و نزدیک به درصد با اختلالات افسردگی و اضطراب همزمان روبهرو هستند؛ یعنی از هر چهار ایرانی، یک نفر با یکی از این اختلالات دستوپنجه نرم میکند.
شیوع مشکلات روانی در استانهای غربی ایران، شامل ایلام، کوردستان، کرماشان، لرستان و همدان، حدود ۲۷ درصد گزارش شده و بالاترین میزان در ایران است. این شدت ناشی از ترکیب عوامل تاریخی و اجتماعی مانند آثار جنگ ایران و عراق، فقر، بیکاری، دسترسی محدود به خدمات درمانی، تبعیض و نابرابری ساختاری است.
استانهای شمالی و مرکزی با حدود ۲۰ درصد کمترین میزان اختلالات روانی را دارند.
بر اساس پژوهشها، زنان، ساکنان مناطق محروم و روستایی، افراد بیکار، بیسواد و کسانی که شبکه حمایتی ضعیفی دارند، بیش از دیگران در معرض خطر اختلالات خلقی و اضطرابی قرار دارند. تجربههای جمعی خشونت، تروما و بحران نیز اثرات بلندمدتی بر سلامت روان برجای میگذارد.
تحلیلها نشان میدهند که بحران سلامت روان در ایران صرفا یک مسئله فردی نیست و بیشتر تابع شرایط اجتماعی، اقتصادی و تاریخی هر منطقه است. تمرکز منابع اقتصادی و سیاسی در مرکز کشور و سیاستهای توسعهای متمرکز، استانهای غربی را با کمبود فرصتها، ناامنی شغلی و فشارهای اجتماعی مزمن مواجه کرده است؛ عواملی که ریسک اختلالات روانی را تشدید میکنند.
در مجموع، بحران سلامت روان در ایران گسترده، منطقهای و ریشهدار است و نیازمند توجه فوری به سیاستهای عدالتمحور، افزایش دسترسی به خدمات رواندرمانی و کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است.