
از نظر مارکس جوامع انسانی به دو طبقه قابل تقسیم هستند یکی بورژوازی ( که طبقه حاکمه و بیشتر ثروت دستشه) و دومی طبقه پرولتاریا ( که طبقه ضعیف و ناتوانه و برای زنده موندن مجبوره برای طبقه حاکم کار کنه) در این راستا مسامحتآ و با الهام از مفاهیم مارکسیستی چون پرولتاریای کارگری مورد نظر مارکس و پرولتاریای دهقانان مورد نظر مائو تسه تونگ، امروز از پرولتاریای پرستاری برای توصیف وضعیت زندگی پرستاران در ایران می توان صحبت کرد. پرولتاریای پرستاری ناظر به وضعیت جهان زیست طبقه ای از جامعه بنام پرستاران است که درد و رنج ، آمال و آرزوهای آنها در شرایط کنونی یاد آور شرایط زیست طبقه کارگر در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در جهان غرب بود. پرستاران عزیز ما همچون کارگران مورد نظر مارکس در حال حاضر در جنگی نابرابر برای بقا، هزینه زندگانی خود را از فروش نیروی کار خود بدست میآورند و در نتیجه ارزش اضافی حاصل از توان آنها به جیب الیگارشی قدرت می رود. به عبارت دیگر جامعه پرستاران مولد ارزشی هستند که خود از آن سهم و منفعتی جز یک حقوق بخور و نمیر ندارند. در چارچوب مبحث مارکسیستی باید گفت متاسفانه بدن پرستار حکم ابزار تولیدی را دارد که مالکیت آن ظاهراً در درست خودشان است اما عملا این بدن توسط قوانین و رژیم حقوقی بالا دستی به شکلی استثمار گونه مدیریت و هدایت می شود. بنابراین با الهام از اندیشه های مارکسیستی غرض از پرولتریزه شدن جامعه پرستاران این است که این جامعه و یا مسامحتآ طبقه پرستاران به مثابه طبقه کارگر در باورهای مارکسیستی عملا در مسیر و وضعیتی قرار گرفته اند که از خود هیچ گونه ابزار و قدرت تولیدی و قانونی برای تبدیل شدن به یک جامعه مستقل و خودمختار ندارد. در نتیجه آنها مجبور هستند تا برای بقا و ادامه زندگی خود به فروش نیروی کار ارزان خود تن در دهند و یا اینکه مهاجرت کنند. جامعه پرستاری در درون یک قفسه آهنین بوروکراتیک حبس شده است و اجازه کنش اعتراضی به ندرت به آنها داده می شود. نکته قابل تامل این است که اعتراض آنها به وضع موجود صرفا به افزایش دستمزدها نیست بلکه برای ساختارشکنی از نظم ناعادلانه ای است که توسط شورای عالی نظام پزشکی به مثابه کارگزار دولت و نه نماینده جامعه پرستاری تدوین و تصویب می شود. همچنین می توان گفت اعتراضات اخیر پرستاران نشان از نزج آگاهی جمعی میان این جامعه است به عبارت دیگر این طبقه در حال خروج از طبقه در خود به سوی طبقه برای خود است. مارکس طبقه در خود را گروهی از افراد دانسته که به دلیل نسبت مشترکی که با ابزار تولید دارند به هم پیوستهاند. اما طبقه برای خود، گروهی از افرادند که نه فقط نسبت مشترکی با ابزار تولید دارند بلکه متوجه شدهاند که دارای منافع مشترک هستند، و با همدیگر فعالیت میکنند تا به هدف و منافع مشترکشان دست یابند. بنابراین آگاهی جمعی آنها اعتراض به وضعیتی است که آنها را تبدیل به پرولتر جهت خدمت به طبقه صاحب قدرت کرده است. در واقع خمیر مایه اعتراضات پرستاران بدین معنی است که آنها به این خودآگاهی جمعی رسیده اند که باید از شرایطی که موجب الیناسیون آنها از توان و ارزش ماهویشان شده است رهایی یابند. اعتراضات آنها معنی مخالفت با هرگونه نگاه شی انگارانه و خدماتی رایج به پرستاران است. آنها خواهان کرامت انسانی و بازگشت به سوژگی انسانی خود هستند. اعتصابات و اعتراضات جامعه پرستاران به معنی مخالفت آنها با فشار کار طاقت فرسا، توهین و تهدید، فقدان امنیت شغلی، پایین بودن پایه حقوق، اضافهکاریهای ارزان و اجباری، معوقات دستمزدی و اجرای نامناسب قانون تعرفه گذاری شغل پرستاری صورت گرفته است. همچنین افزایش بهرهکشی و استثمار سیستماتیک، مهاجرت، تبعیض جنسیتی، تهدید به اخراج کردن، ازخودبیکانگی در میان پرستاران نه تنها نشان از بی مسولیتی مدیران است بلکه گویای فقدان قوه تعقل برای پاسخ گویی به شرایط اسفبار پرستاران است. اگر موافق این سخن مارکس باشیم که انقلابها را لوکوموتیو یا نیروی محرکه یا مامای جامعه میپنداشت که از بطن ساختار قدیم، ساختار جدیدی را رقم خواهد زد، در آن صورت می توان گفت پرستاران را باید مثابه همان ماماهای پرولتاریزه به خودآگاهی رسیده فرض کرد که خواهان تغییر صورت بندی وضع موجود برای عدالت اجتماعی هستند.
#شبکه_ندای_زاگرس
📥 @VOZiran1
🆔 https://t.me/VOZiran
🌐 www.voziran.org