نقض حقوق زنان اقلیت در ایران و تبعیض مضاعف تحت رژیم ولایت فقیه
نسرین شادی
زنان اقلیتهای قومی در ایران، از جمله کورد و بلوچ، با تبعیضی دوگانه مواجهاند، تبعیض جنسیتی که در کل جامعه وجود دارد و تبعیض ملی که آنها را در حاشیه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نگه میدارد. رژیم ولایت فقیه، با ترکیب ساختار مردسالار و دینسالار، نه تنها حقوق زنان را محدود کرده، بلکه زنان اقلیت را بیش از دیگران در معرض سرکوب و محرومیت قرار داده است. زنان ساکن در جغرافیای ایران به دلیل قوانین تبعیضآمیز، از بسیاری حقوق مدنی و اجتماعی محروم هستند؛ اما زنان کورد و بلوچ محدودیتهای بیشتری تجربه میکنند.
قوانین مدنی و جزایی ایران، زنان را در موقعیت نابرابر قرار دادهاند. حق طلاق، حضانت فرزند، ارث و شهادت در دادگاه محدود شده و حجاب اجباری، کنترل بدن و زندگی خصوصی زنان را در اختیار نظام قرار میدهد. زنان اقلیتها علاوه بر این، با محرومیتهای ملی نیز مواجهاند، محدودیت در دسترسی به آموزش و اشتغال، حضور کمرنگ در نهادهای تصمیمگیری و سرکوب فرهنگی و زبانی، بخشی از فشار مضاعفی است که آنان تجربه میکنند.
در مناطقی مانند کوردستان و بلوچستان، زنان علاوه بر محدودیتهای قانونی، با فشار امنیتی و فرهنگی نیز روبهرو هستند. بازداشت فعالان مدنی و حقوق زنان، محدودیت فعالیتهای رسانهای و کنترل شدید آموزش، موجب شده که صدای زنان اقلیت کمتر شنیده شود و فرصت پیشرفت آنها محدود گردد. این سیاستها، نه تنها حقوق زنان، بلکه حقوق اقلیتها را نیز به شدت نقض میکند.
فراتر از قوانین، نظام آموزشی و تبلیغاتی رژیم ولایت فقیه، زنان و اقلیتها را در چرخهای از تبعیض نگه میدارد. دختران از کودکی به رعایت حجاب و حیا تشویق میشوند و پسران به قدرت و سرکوب، در حالی که رسانهها و روحانیون زنان و اقلیتها را به ابزار حفظ نظم مذهبی و اجتماعی تبدیل کردهاند. این فرهنگ خشونت خانگی و اجتماعی را مشروعیت میبخشد و مانع شکلگیری هویت مستقل زنان اقلیت میشود.
با شروع خیزش “ژن، ژیان، ئازادی” در شهریور ۱۴۰۱، شعلهای از خشم و اعتراض زنان را شعلهور کرد. شعار “ژن، ژیان، ئازادی” نه تنها صدای زنان شهری، بلکه صدای زنان کورد و بلوچ بود که برای حقوق اولیه خود و عدالت اجتماعی به خیابانها آمدند. این جنبش نشان داد که مقاومت زنان اقلیتها تنها برای حقوق فردی نیست، بلکه بخشی از مبارزهای گسترده علیه ساختارهای مردسالار و تبعیضآمیز حاکم بر ایران است.
جامعه بینالمللی تاکنون واکنش جدی به نقض حقوق زنان اقلیتها نشان نداده است. محکومیتهای محدود سازمانهای حقوق بشری و سکوت برخی دولتهای غربی، فشار لازم را برای تغییر ایجاد نکرده است. در حالی که زنان و اقلیتها با خطر بازداشت، شکنجه و حتی اعدام مواجهاند، نیاز به حمایت جهانی و فشار موثر بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
نقض حقوق زنان اقلیت در ایران تنها مسئلهای جنسیتی یا ملی-قومی نیست، بلکه نمود فقدان عدالت، آزادی و دموکراسی در ساختار حکومت است. مبارزه زنان اقلیت برای آزادی و برابری، بخشی جداییناپذیر از حرکت مردم ایران برای رهایی از استبداد مذهبی است. تا زمانی که قوانین تبعیضآمیز و فرهنگ مردسالار اصلاح نشود، سخن گفتن از برابری تنها شعاری توخالی خواهد بود. با این حال، اراده متحد و آگاه زنان اقلیت، امید به آیندهای آزاد و برابر را زنده نگه میدارد.