مرداد؛ آغاز فاجعۀ کوردستان و بازخوانی فتوای جهاد خمینی

✍️ هوشیار یگانە

۲۸ مرداد در حافظۀ تاریخی و کوردستان، تنها یک تاریخ نیست؛ زخمی ماندگار است که هنوز پس از دهه‌ها بر پیکر جامعه کوردستان سنگینی می‌کند. این روز سرآغاز یکی از گسترده‌ترین موج‌های سرکوب سیاسی و اجتماعی در تاریخ معاصر کوردستان است؛ روزی که روح‌الله خمینی با صدور فتوای “جهاد علیه کوردستان”، مشروعیت دینی و سیاسی برای سرکوب خشن یک جنبش اجتماعی را صادر کرد. از همان لحظه، سازوکار قدرت با تکیه بر ابزار دین، چرخە تازه‌ای از خشونت، اعدام، تخریب و آوارگی را به جریان انداخت.

انتظار می‌رفت پس از سقوط سلطنت و پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، جامعه ایران به سوی آزادی، برابری و مشارکت سیاسی گام بردارد. کوردستان نیز در آن بزنگاه تاریخی، خواهان عدالت، حق تعیین سرنوشت محلی، آموزش به زبان مادری و مشارکت واقعی در ساختار سیاسی بود. اما این مطالبات با واکنش سخت‌گیرانە حکومت تازه‌ تاسیس مواجه شد. رژیم جمهوری اسلامی در نخستین ماه‌های تثبیت خود، به‌جای مذاکره و مصالحه، منطق سرکوب را برگزید و با اتکا به فتوا، بعد دینی و اعتقادی برای سرکوب خواست‌های سیاسی و اجتماعی فراهم آورد.

فتوای ۲۸ مرداد بیش از آنکه یک دستور مذهبی باشد، ابزار سیاسی قدرتمندی بود برای تحکیم اقتدار مرکزی. استفاده از دین برای مشروعیت‌بخشی به خشونت، پدیده‌ای شناخته‌شده در تاریخ منطقه است، اما ابعاد فاجعه‌بار این فتوا در کوردستان فراتر از بسیاری نمونه‌های مشابه بود. ارتش و سپاه با پشتوانه این فرمان، وارد شهرها و روستاهای کوردستان شدند؛ روستاها به آتش کشیده شد، زمین‌های کشاورزی مصادره گردید، مدارس و مراکز فرهنگی تخریب شد و شمار زیادی از فعالان سیاسی، فرهنگی و مدنی بازداشت یا اعدام شدند.

پیامدهای این فتوا تنها به همان سال‌ها محدود نماند. هزاران خانواده داغدار شدند، موجی از آوارگی، بی‌خانمانی و مهاجرت ناخواسته آغاز شد و نسل جوان کوردستان از تحصیل، اشتغال و مشارکت سیاسی محروم گشت. سرمایه انسانی و فرهنگی منطقه به شدت آسیب دید و زنجیره‌ای از بی‌اعتمادی میان مردم کوردستان و دولت مرکزی شکل گرفت که تا امروز ادامه دارد. این فتوا در حقیقت شکاف میان مرکز و کوردستان را نه تنها عمیق‌تر کرد، بلکه آن را به یک زخم تاریخی بدل ساخت که همچنان التیام نیافته است.

با نگاهی تحلیلی، فتوای خمینی نمونە بارز پیوند خوردن قدرت سیاسی با مشروعیت مذهبی برای سرکوب یک جنبش اجتماعی است. این رویداد نشان داد چگونه یک تصمیم فردی یا نهادی می‌تواند زندگی میلیون‌ها شهروند را تحت تاثیر قرار دهد و دهه‌ها بحران امنیتی و سیاسی تولید کند. پرسش اساسی این است؛ آیا صدور چنین فتواهایی واقعاا توانست وحدت و ثبات ایجاد کند یا برعکس، به بازتولید بی‌اعتمادی و مقاومت دامن زد؟

مقاومت مردم کوردستان در برابر این سرکوب نیز وجه دیگری از ماجراست. این مقاومت، صرفا واکنشی مقطعی نبود بلکه به یک فرآیند تاریخی تبدیل شد؛ فرآیندی که در آن شبکه‌های فرهنگی و مدنی بار دیگر خود را بازسازی کردند. علیرغم فشارها، جامعه کوردستان توانست هویت و موجودیت خود را پاس بدارد و حتی در شرایط سرکوب، بذر آگاهی و عدالت‌خواهی را زنده نگه دارد. این پایداری نشان داد که خشونت دولتی هرچقدر هم گسترده باشد، قادر به نابودی کامل روح مقاومت نخواهد بود.

فتوای جهاد علیه کوردستان را باید به‌عنوان درسی تاریخی بازخوانی کرد؛ درسی که آشکار می‌سازد سرکوب بر مبنای دین و ایدئولوژی، نه تنها امنیت و انسجام نمی‌آفریند، بلکه بحران و گسست اجتماعی را تعمیق می‌کند. این واقعه بار دیگر اهمیت گفت‌وگو، عدالت اجتماعی و مشارکت برابر را برجسته می‌سازد.

۲۸ مرداد، آغازگر فاجعه‌ای بود که هنوز آثار آن در زندگی روزمره مردم کوردستان محسوس است. این روز یادآور آن است که تاریخ نه فراموش می‌شود و نه پاک می‌گردد. تا زمانی که عدالت، آزادی و برابری سیاسی تحقق نیابد، زخم‌های کوردستان همچنان باز خواهند ماند.