۱۰۲ سال پس از پیمان لوزان؛ از تجزیه کوردستان تا استمرار مقاومت ملی
دیاکۆ شفێعیدر ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۳، پیمان لوزان میان جمهوری تازه تاسیس ترکیه و قدرتهای پیروز جنگ جهانی اول امضا شد و یکی از سرنوشتسازترین و در عین حال تراژیکترین فصلهای تاریخ معاصر خاورمیانه را رقم زد. این پیمان که بهجای معاهده سور نشست، مفاد مترقی آن را کنار گذاشت؛ مفادی که برای ملتهایی چون کوردها حق تعیین سرنوشت را در نظر گرفته بود. در نتیجه، لوزان به ابزاری سیاسی برای تثبیت تقسیمات استعماری منطقه و تجزیهی کوردستان میان چهار دولت ترکیه، ایران، عراق و سوریه تبدیل شد. این پیمان نهتنها تجزیهی جغرافیای کوردستان را رسمی کرد، بلکه آغازگر سیاستهای انکار، آسیمیلاسیون و سرکوب علیه ملتی شد که نه بهعنوان اقلیت، بلکه بهمثابه ملتی بیدولت، از ابتداییترین حقوق سیاسی، فرهنگی و مدنی محروم ماند.
در ترکیه، لوزان به دولت کمالی این امکان را داد تا پروژهی سیستماتیک ترکسازی را پیادهسازی کند. نام شهرها و مناطق تغییر یافت، زبان کوردی ممنوع اعلام شد، مدارس تعطیل شدند و هرگونه اشاره به هویت کوردی جرم تلقی شد. قیامهایی چون شورش شیخ سعید پیران در ۱۹۲۵ و قیام آرارات در ۱۹۳۰ با خشونت گسترده سرکوب شدند. هزاران کورد اعدام، تبعید یا زندانی شدند و مناطق کوردنشین به شکل دائمی نظامی شدند.
در ایران، از دورهی رضاشاه تا جمهوری اسلامی، سیاست تمرکزگرایی و حذف فرهنگی به اشکال گوناگون اعمال شد. کوردها از حق آموزش به زبان مادری، مشارکت برابر در سیاست، و توسعهی اقتصادی هدفمند محروم شدند. با این حال، تأسیس جمهوری کوردستان در مهاباد در سال ۱۹۴۶ نشان داد که ملت کورد ظرفیت دولتسازی و خودمدیریتی را داراست؛ تجربهای که تنها ۱۱ ماه دوام آورد اما در حافظهی سیاسی کوردها بهعنوان یک نماد باقی ماند. اعدام قاضی محمد و سران جمهوری مهاباد، پیامی روشن از سوی حاکمیت مرکزی ایران و همچنین جامعهی بینالمللی بود: هیچ تحملی برای موجودیت سیاسی کوردی وجود ندارد.
در عراق، دههها مقاومت کوردها علیه رژیمهای پیاپی، بهویژه در دوران صدام حسین، به بهای سنگینی انجامید. از قیامهای ملا مصطفی بارزانی تا نسلکشی انفال، بمباران شیمیایی حلبچه، و نابودی هزاران روستا، دولت عراق سیاست حذف فیزیکی کوردها را با شدت پیگیری کرد. با این حال، پس از قیام ۱۹۹۱ و دخالت بینالمللی، اقلیم کوردستان شکل گرفت و نخستین تجربهی نیمهمستقل حکمرانی کوردی در تاریخ مدرن پدید آمد. این اقلیم، علیرغم چالشهای داخلی و فشارهای خارجی، امروز به یکی از بازیگران تاثیرگذار منطقه بدل شده است.
در سوریه نیز کوردها تا پیش از ۲۰۱۱ حتی از داشتن شناسنامه محروم بودند. اما در پی فروپاشی نظم مرکزی و عقبنشینی دولت از شمال سوریه، کوردها ساختاری مبتنی بر خودگردانی دموکراتیک را در روژاوا بنا کردند. این سیستم بر پایهی شوراهای مردمی، برابری جنسیتی، و پلورالیسم قومی عمل میکند و بهرغم تهدیدهای مداوم از سوی دولت ترکیه و بیاعتنایی قدرتهای بینالمللی، یکی از تجربیات نادر و پیشرو در حکمرانی محلی به شمار میرود.
در طول این ۱۰۲ سال، ملت کورد علیرغم پراکندگی جغرافیایی، فشار چهار رژیم، اختلافات زبانی و ساختارهای سیاسی متنوع، توانسته است نوعی هویت جمعی فرا ملی حفظ کند. از شاعران در تبعید تا فرماندهان در کوهستان، از زندانیان سیاسی تا فعالان زن در خیابانهای قامیشلو، از ایلام، سنندج و مهاباد تا سلیمانیە، آمد و کوبانی، این ملت نشان داده است که پروژهی حذف نه تنها شکست خورده، بلکه به تقویت روحیهی ایستادگی منجر شده است.
امروز، در ۲۴ ژوئیه ۲۰۲۵، درست یک قرن و دو سال پس از امضای پیمان لوزان، خاورمیانه بار دیگر در حال بازتعریف خود است. در جهانی که نظمهای کهنه در حال فروپاشیاند و معادلات ژئوپلیتیکی متحول میشوند، فرصتهایی تازه برای ملتهایی چون کورد در حال شکلگیری است. اگر جنبش ملی کورد بتواند با عبور از اختلافات حزبی، وحدت راهبردی، دیپلماسی فعال و انسجام سیاسی را پیش ببرد، آنچه لوزان انکار کرد، میتواند در قرن جدید بازتعریف شود. قرن گذشته، قرن مقاومت بود؛ قرن پیش رو، شاید قرن حاکمیت باشد.