✍️ کاوه آهنگری
آنگاه که سرزمینهای زخمی چون کوردستان، بلوچستان و لرستان در خون فرزندان خود غلتیدند و دیگران در خاموشی نظارهگر ماندند؛
آنگاه که هر بانگِ آزادی در زنجیر شد و زبانها در دهانها یخ زد؛
آنگاه که قبیلهی حاکم، گستاخانه تا مرز تجاوز به جان اسیران رفت و بیشرمانه طناب دار را بر گردنشان افکند؛
آنگاه که خم شدیم، نه از سر فروتنی، که از گرسنگی، تا در سطلهای زباله لقمهای بیابیم؛ و آنان، در آرامش تیر و باروت را نثار کولبران و سوختبران کردند؛
آنگاه که اعدامِ آزاداندیشان را با سکوت پاسخ گفتیم،
آنان، سحرگاهان، مرگ را برای هر بیگناهی عادی کردند، همانگونه که اذان صبح را؛
و اکنون میدانید که قبیلهی حاکم در دل خود چه میگوید؟
با تمسخر، با تحقیر، با لبخندی آلوده به خون میگوید:
«این مردمان، سزاوار آزادی نیستند.»
