🔴 چگونه رژیم ایران با طناب دار چانه‌زنی می‌کند و جهان سکوت می‌کند

 

✍️ کامیار کشوری

درحالی‌که نگاه رسانه‌های جهانی به مذاکرات تازه میان رژیم ایران و ایالات متحده دوخته شده، حکم اعدام در ایران همچنان بی‌وقفه در حال اجرا است. در سایه توافق‌های پشت پرده، هیاهوی دیپلماتیک و لبخندهای ساختگی، صدها انسان از ملت‌های تحت‌ستم غیرفارس چون کورد، بلوچ و عرب، تا معترضان خیابانی، کارگران، فعالان سیاسی و حتی نوجوانان قربانی فقر و بی‌عدالتی، به یکی از بی‌رحمانه‌ترین ابزارهای حذف یعنی اعدام سپرده می‌شوند.

پس از آغاز دور تازه‌ای از گفت‌وگوهای غیررسمی میان تهران و واشنگتن، نه تنها اعدام‌ها متوقف نشده‌اند، بلکه سرعت و شدت بیشتری گرفته‌اند. این مساله نشان می‌دهد که رژیم ایران هر بار پیش از ورود به میز مذاکره، ابتدا باید با خون شهروندانش قدرت خود را در داخل تثبیت کند. الگویی تکراری که سال‌هاست پیش از هر توافق بین‌المللی رخ داده است، حذف فیزیکی، ارعاب روانی، و خاموش‌کردن صداهای مخالف برای چانه‌زنی قوی‌تر در بیرون.

هم‌زمان با این مذاکرات، رژیم ده‌ها فعال سیاسی، مدنی و فرهنگی را نیز، بدون اعلام جرم مشخص و اغلب به شکلی کاملا خودسرانه، بازداشت کرده‌است. این بازداشت‌ها با هدف ایجاد فضای رعب و سکوت در جامعه انجام می‌گیرد؛ تا از یک‌سو صدای اعتراض در داخل خاموش شود و از سوی دیگر، در میز مذاکره، موقعیت خود را حفظ کنند.

اما آن‌چه دردناک‌تر از خود این اعدام‌هاست، سکوتی‌ست که جهان را فرا گرفته. دولت‌های قدرتمند منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، سازمان‌های بین‌المللی، و رسانه‌های مطرح جهان، یا سکوت اختیار کرده‌اند یا واکنش‌هایی سطحی و غیرموثر نشان داده‌اند. این انفعال را نمی‌توان فقط به غفلت یا بی‌توجهی نسبت داد. پشت این سکوت منافع بزرگی خوابیده است.

واقعیت این است که برای بسیاری از دولت‌ها، معامله با رژیم سودآور است. از تضمین جریان انرژی گرفته تا کنترل مهاجرت، مهار رقبا در منطقه، و حتی حفظ نظم امنیتی مورد نظر غرب.
جمهوری اسلامی نقش پیچیده‌ای در معادلات منطقه‌ای ایفا می‌کند، و این نقش به آن اجازه داده حتی در اوج سرکوب و جنایت، همچنان طرف مذاکره و شریک استراتژیک بماند.

در این میان، مردمان به حاشیه رانده‌شده ایران و ملت‌های تحت‌ستم غیرفارس چون کورد، بلوچ و عرب، که به دلیل ملیت و دلیل مذهب و دین خود آماج تبعیض مضاعف‌اند همراه با کارگران معترض، زنان مبارز، و جوانان جسور، به تنهایی قربانی این معامله‌گری می‌شوند.

این ملل، در طول تاریخ معاصر ایران، همواره خواهان حقوقی ابتدایی و انسانی همچون برابری شهروندی، به‌ویژه آموزش و پرورش به زبان مادری بوده‌اند، اما پاسخ حکومت‌های مرکزگرای فارس‌محور به این مطالبات، همواره سرکوب، شکنجه، اعدام و انکار هویت فرهنگی بوده است. اکنون، به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی فرصت را مغتنم شمرده تا با موجی تازه از سرکوب، تسویه‌ حسابی خونین با این ملت‌ها انجام دهد؛ بی‌آن‌که نگران پاسخ‌گویی یا واکنشی جهانی باشد.

در چنین شرایطی، نهادهای مدعی حقوق بشر و دولت‌های غربی که خود را حامی دموکراسی و عدالت معرفی می‌کنند، همچون کپک سر در برف فرو برده‌اند؛ گویی منافع اقتصادی و انرژی‌محور، مهم‌تر از جان و کرامت انسان‌هاست.

اعدام برای جمهوری اسلامی تنها حذف فیزیکی نیست. اعدام حذف حافظه اعتراض است، خاموش‌کردن آینده است، تثبیت ترس و سکوت در جامعه است.

وقتی جهان در قبال مرگ‌های قانونی‌شده سکوت می‌کند، باید پرسید: آیا ارزش نفت، توافق هسته‌ای یا آرامش بازارهای بین‌المللی، بیش از جان انسان‌هاست؟ آیا مذاکرات پشت درهای بسته، مهم‌تر از فریاد مادرانی‌ست که چشم انتظار فرزندان‌شان پشت در زندان‌ها می‌مانند؟ آیا مفهوم عدالت تنها در جغرافیای خاصی از جهان معنا دارد؟

ما باید از جهان بخواهیم چشم‌های بسته را باز کند. سکوت را بشکند. زیرا هر اعدامی که بی‌پاسخ بماند، طناب را به گردن عدالت جهانی نیز می‌اندازد.

در حالی‌که آمار اعدام‌ها در ایران به شکلی بی‌سابقه افزایش یافته و ده‌ها تن تنها به دلیل دگراندیشی، اعتراض، یا تعلق به یکی از ملل غیر فارس یا مذاهب غیررسمی، به پای چوبه دار فرستاده می‌شوند، واکنش دولت‌های منطقه‌ای و قدرت‌های فرامنطقه‌ای به طرز معناداری محتاطانه، مبهم یا حتی کاملا خاموش است.

این سکوت و بی‌عملی را نمی‌توان صرفا ناشی از غفلت دانست؛ واقعیت این است که بسیاری از این دولت‌ها منافع استراتژیک، اقتصادی و امنیتی در معامله با جمهوری اسلامی دارند. از تضمین جریان انرژی گرفته تا کنترل مهاجرت، محدود نگه‌داشتن نفوذ چین و روسیه در خاورمیانه، یا حتی بهره‌برداری از نقش ایران در مهار برخی جریان‌های مسلح در منطقه، همه و همه عواملی هستند که باعث می‌شود حقوق بشر، بار دیگر، قربانی سیاست شود.


معامله‌گران بین‌المللی، که بر طبل گفت‌وگو، مذاکره و احیای توافق‌های اقتصادی می‌کوبند، چشم بر واقعیت تلخ جامعه‌ای بسته و سرکوب‌شده می‌بندند. این در حالی‌ست که طناب‌های دار در زندان‌های رژیم برگردن شهروندان است، و مردمان بی‌دفاع یکی‌یکی خاموش می‌شوند.