هزار دف، هزار دل، هزار نغمه در کوهستان

در آنجا که باد، قصه‌ی کوهستان را نجوا می‌کند، و رود، راز سالیان را با خود می‌برد، هزار دل به نغمه درمی‌آیند.
پالنگان، به تماشای دف‌هایی می‌نشیند که از جان می‌نوازند؛
هر ضربه، ضربان عشقی‌ست دیرینه؛
آیین هزار دف، سرودی‌ست برای روح، برای ریشه، برای رویاهای بلند کردستان.