بازتعریفی از واژگان تحریف‌شدەی “استقلال‌خواهی و مقاومت مسلحانه” در کوردستان

 

✍️ دیاکو شفیعی

جنبش آزادی‌خواهی ملت کورد، در هر چهار بخش کوردستان (ایران، ترکیە، عراق و سوریە)، همواره با دو برچسب سیاسی- امنیتی سنگین و هدف‌دار مواجه بوده است، تجزیه‌طلبی و خشونت مسلحانه. این برچسب‌ها نه تنها در تبلیغات رسمی حکومت‌ها بلکه در گفتمان عمومی نیز جا خوش کرده‌اند، بی‌آنکه بستر تاریخی، سیاسی و انسانی این مفاهیم به‌درستی درک و تحلیل شود. در چنین شرایطی، بازخوانی دو مفهوم کلیدی یعنی استقلال‌خواهی و مقاومت مسلحانه، برای درک واقعی از ماهیت مبارزه‌ ملت کورد، امری ضروری است.

نخست باید روشن کرد که استقلال‌خواهی با تجزیه‌طلبی یکی نیست. تجزیه‌طلبی، برچسبی است تحقیرآمیز که دولت‌های مرکزگرا برای نفی مشروعیت جنبش‌های ملی به‌کار می‌برند. این واژه در ایران از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور ( ساواک) در زمان پهلوی ابداع شد و هدف از آن، خطرناک جلوه‌دادن خواست ملت‌های تحت ستم برای تعیین سرنوشت خود بود. حال آن‌که استقلال‌طلبی، مطابق با کنوانسیون بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی، بویژه اصل تعیین حق سرنوشت یکی از حقوق بنیادین مردم است؛ به‌ویژه مردمی که در مرزهای سیاسی تحمیلی، دهه‌ها دچار سرکوب، تبعیض، انکار هویت و خشونت ساختاری بوده‌اند.

کوردها، بزرگ‌ترین ملت بدون سرزمین و حاکمیت در خاورمیانه، دقیقا در همین وضعیت قرار دارند. از تقسیم استعماری سرزمین‌ کوردستان پس از جنگ جهانی اول تا قتل‌عام‌ها، کوچ اجباری، آسیمیلاسیون فرهنگی و حذف سیستماتیک از قدرت سیاسی، عملا هرگونه حقوق بنیادین خود را از دست داده‌اند. بنابراین، زمانی کە ملت کورد به‌دنبال استقلال، سیستم فدرالی یا خودگردانی می‌رود، این خواسته نه بر مبنای تجزیه یک کشور بلکه در پاسخ به دهه‌ها بی‌عدالتی و انکار هویت ملی شکل می‌گیرد.

اما این خواست ملی، در بسیاری مواقع با زور سرکوب شده است. در چنین بستری، مفهوم دوم، یعنی مقاومت مسلحانه، وارد معادله می‌شود. بسیاری از احزاب و جنبش‌ آزادیخواهانەی کوردستان در هر چهار بخش این سرزمین، زمانی به سلاح روی آوردند که دیگر هیچ راه مدنی، قانونی یا سیاسی برای بیان خواسته‌ها باقی نمانده بود. این نوع رویارویی با دولت، نه یک اقدام خشونت‌طلبانه، بلکه شکل دفاع مشروع از هستی، کرامت و هویت ملی بوده است.

تمایز میان “مبارزه مسلحانه” و “مقاومت مسلحانه” در همین‌جاست. اولی می‌تواند تهاجمی باشد، اما دومی پاسخی است به خشونت ساختاری و وضعیت اضطراری. در واقع، هرگاه حکومت‌ها تمام راه‌های دموکراتیک را مسدود کنند، سلاح نه یک انتخاب بلکه یک اجبار می‌شود و در این حالت، مبارزه نه تهاجم، بلکه یک دفاع مشروع است.

اتفاقا همین مقاومت‌ مسلحانه‌ است که در بسیاری از مواقع به شکل‌گیری فضاهای دموکراتیک منجر شده است؛ مانند تجربه کوردستان عراق، یا ساختارهای خودگردان در روژاوای سوریه. در این مناطق، کوردها نه تنها برای بقای ملت خود مبارزە کردەاند، بلکه الگوهایی از همزیستی مسالمت‌آمیز، برابری جنسیتی و دموکراسی مشارکتی ارائه دادند.

در نتیجه، می‌توان گفت که دو مفهوم “استقلال‌خواهی” و “مقاومت مسلحانه” در بستر مبارزه‌ی ملت کورد، مکمل یکدیگرند. اولی بیانگر حق سیاسی ملت برای انتخاب سرنوشت خود است، و دومی ابزار دفاع ازە این حق در برابر سرکوب بیرحمانه دولت‌ها. هر دو، برخلاف برچسب‌های رایج، مشروعیت دارند؛ مشروعیتی که از دل واقعیت تاریخی، درد جمعی و اراده آزادی‌خواهانه برمی‌خیزد.

در جهانی که هنوز بسیاری از ملت‌ها برای ابتدایی‌ترین حقوق خود می‌جنگند، نباید صدای حق طلبی را با برچسب زدن خاموش کرد. کوردها نه تجزیه‌طلب‌اند، نه خشونت‌طلب؛ آنان ملتی هستند که تنها می‌خواهند در سرزمین خود، با زبان خود، با فرهنگ خود، آزادانه زندگی کنند. اگر جامعە بین الملل از حقوق ملت کورد حمایت نکند، نه از صلح حمایت کردە است و نه از اخلاقیات و حقوق انسانیت.