
پانزدە سال پیش، در چنین روزی، دژخیمان رژیم دیکتاتوری رژیم ایران، آنگاه که نتوانستند با شکنجه و تحقیر، ایمان و اراده راسخ این مبارزان را درهم بشکنند، آنان را چون حلاج، در تاریکیهای زندان اوین به چوبه دار سپردند.
“فرزاد کمانگر” معلمی آزادیخواه و صدای عدالت و انسانیت، همراه با یاران وفادارش جان خود را فدای آزادی کوردستان و آرمان های انسانیت کرد. دیکتاتور در خیال خام خود گمان داشت که با اعدام یک معلم، ترس را در دل نسل فردای کوردستان خواهد کاشت. اما نمیدانست فرزاد پیشتر، بذر آگاهی، آزادگی و مقاومت را در جانت شاگردانش کاشته بود.
فرزاد و یارانش رفتند، اما نام و راهشان در جان هزاران انسان ریشه دواند. آنان با مرگ خود خاموش نشدند؛ بلکه هزاران مبارز از دل خاک برخاستند تا پرچم آزادی، عدالت و کرامت انسانی را برافراشته نگه دارند.
امروز، بیش از هر زمان، صدای فرزادها از هر میان شهرها و کوەهای زاگرس برمیخیزد.